نویسندگان:
سیدرضا صالحی امیری
اسماعیل کاوسی





 


چکیده

با هدف تبیین ضرورت اتخاذ استراتژی‌های غیرنظامی جهت ایجاد امنیت ملّی در عصر حاضر، نوشتار حاضر، نخست امنیت ملی و مفهوم آن را در سه گفتمان سنتی، مدرن و پسامدرن مطرح می‌کند، سپس اهداف امنیت ملّی را توصیف نموده و در ادامه سیر تحول در مفهوم استراتژی از قالب سنتی به سمت مفاهیم نوین را تشریح می‌نماید. در نهایت، انواع استراتژی در سطوح پنج گانه: کلان، صحنه عملیات، عملیاتی، تاکتیکی و فنی معرفی گشته و گونه‌های هشت گانه استراتژی‌های کلان امنیت ملّی معرفی خواهد شد. در این مقاله ضمن تأکید بر دیدگاه امنیت ملّی مبتنی بر توسعه فرهنگی، سعی می‌شود ارتباط میان مؤلفه‌های فرهنگی و امنیت ملّی تشریح گشته و به دنبال آن تهدیدات فرهنگی امنیت ملّی و نهایتاً راهبردهای مناسب جهت عملی نمودن دیدگاه توسعه فرهنگی امنیت ملّی ارائه شود.

مقدمه

از نوشته‌های اکثر محققین روابط بین الملل چنین استنباط می‌شود که منافع ملّی، بقاء کشور، صیانت ذات کشور و امنیت ملّی واژه‌های مختلفی هستند که تماماً متوجه یک معنی واحد یعنی حفظ وضع موجود است. منظور از «خود» که حفظ آن امنیت ملّی به شمار می‌آید عبارت است از چهار ارزش: حفظ جان مردم، حفظ تمامیت ارضی، حفظ سیستم سیاسی و اقتصادی و حفظ استقلال و حاکمیت کشور (بهزادی، 1368: 101). به تعبیر دیگر امنیت ملّی یکی از پدیده‌های جغرافیای سیاست است که برای هر کشور به عنوان ضروری‌ترین نیاز و مهم‌ترین ارزش تلقی می‌شود؛ به گونه‌ای که هر حکومتی، سیاست‌ها و راهبردهای خود را در جهت نیل به امنیت ملّی و حفظ آن اتخاذ و توجیه می‌نماید. امنیت ملّی به مفهوم وجود شرایطی است که افراد ملت نسبت به سلامت جان، مال، معیشت، ناموس، عقاید، حقوق اساسی، مقدّسات، حفظ تمامیت ارضی کشور، حفظ استقلال، حفظ اقتدار و اعتبار ملّی، حفظ نهادها و ثروت‌های ملّی و به طور کلی تأمین همه ارزش‌هایی که در گستره چتر منافع ملّی قرار دارند، به طور نسبی اطمینان حاصل کنند (تهامی، 1378: 19). برژنیسکی معتقد است: «منظور از امنیت ملّی، امنیت نظامی صرف نیست؛ گرچه قدرت نظامی یکی از ابعاد مهم رقابت تاریخی آمریکا و شوروی بود، در عوض معتقدم که امنیت ملّی ملاحظات بیشتری را دربر می‌گیرد. از جمله: زمامداری سیاسی، قدرت اقتصادی، نوآوری تکنولوژیکی، حیات ایدئولوژیکی و غیره، تلاش برای نیل به امنیت ملّی بدون عنایت به چنین ملاحظاتی چندان مؤثر نخواهد بود و احتمالاً به شکست می‌انجامد» (برژینسکی، 1369: 3).
از آنجایی که مفهوم امنیت ملّی هیچ گاه از استقلال مفهومی برخوردار نبوده و همواره در همنشینی با مفاهیمی چون جنگ، صلح و قدرت معنا یافته است، اهمیت و اعتبار لازم را به عنوان رشته‌ای مستقل نیافته است. زمانی که مفهوم امنیت همنشین با مفهوم جنگ و صلح است، در مطالعات استراتژیک و به منظور توصیف و تبیین اهداف یک خط مشی و راهبرد نظامی به کار گرفته می‌شود؛ زمانی که همنشین با قدرت است، در علم سیاست و روابط بین الملل مورد توجه قرار می‌گیرد (بوزان، 1378: 22-16) و هنگامی که به مفهوم نظم یا تغییر به کار گرفته می‌شود، موضوع جامعه شناسی و علوم اجتماعی است. لذا گاه از منظر یک مفهوم تحلیلی که عمدتاً به توانایی یک ملت در حمایت از ارزش‌های داخلی در مقابل تهدیدات خارجی رجوع می‌دهد، نگریسته می‌شود و گاه از ورای این مفهوم، حوزه مطالعاتی را مراد کرده‌اند که دربرگیرنده تلاش‌هایی جهت تحلیل، تبیین و توضیح حالات و وضعیت‌هایی است که در چارچوب آن و با هدف افزایش و تقویت توانایی حمایت از کیان و تمامیت خویش، تصمیمات و خط مشی‌های خود را طراحی می‌کنند (تاجیک، 1379: 36- 7). بر اساس آنچه گفته شد، محدوده تعریف امنیت بسیار گسترده و سیال است، اما این گستردگی و سیالیت نمی‌تواند و نباید بدون حد و مرز باشد؛ به عبارتی هر موضوعی را نباید در محدوده امنیت ملّی قرار داد؛ چرا که این مسئله خود ممکن است تبعات امنیتی داشته باشد (بوزان، 1379: 13- 12). در نگرش سنتی امنیت که بیشتر متأثر از دیدگاه واقع گرایانه بود، تعریف امنیت ملّی بر اساس توان نظامی کشورها و مهم‌ترین منابع تهدید نیز در خارج از مرزهای ملّی تصور می‌شد (Kort & Trager, 1977: 8). بر این اساس «توان یک ملت برای حفظ ارزش‌های داخلی از تهدیدات خارجی» (بصیری، 1381: 166) مبنای تعریف امنیت ملّی قرار می‌گرفت و امنیت ملّی نه متأثر از امور داخلی، بلکه مبتنی بر نظام آشفته بین المللی بود. این نگرش نسبت به امنیت نیز به تدریج متحول شد، چنان که حتی در قالب نظریه واقع گرایی، در کنار تهدیدهای خارجی امنیت ملّی، منابع داخلی امنیت در ابعاد مختلف اهمیت ویژه‌ای یافت. به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران مسائل امنیتی، بر همین اساس تهدیدهایی نظیر بحران هویت، بحران مشروعیت، نابرابری اقتصادی و اجتماعی و ... در کنار تهدیدهای نظامی و حتی مهم‌تر از آن مورد توجه قرار گرفتند (رنجبر، 1378: 57-6). بنابراین بر اساس چنین نگرش متفاوتی باید امنیت ملّی را دارای دو بُعد داخلی و خارجی مرتبط با یکدیگر تلقی کرد که در هر دو عرصه از ناحیه تهدیدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و ... در کنار تهدیدهای نظامی آسیب پذیر هستند. در این نوشتار استراتژی‌های فرهنگی مناسب نیز در راستای تبیین مفهوم امنیت ملّی، با تأکید بر جنبه‌های غیرنظامی آن معرفی می‌گردد.

1- امنیت ملّی و مفهوم آن

مفهوم امنیت ملّی از زمان پیدایش تاکنون تحولات بسیاری یافته است. در این تحولات، امنیت ملّی به تدریج از معنای نظامی گری و تهدید خارجی برعلیه موجودیت دولت فاصله گرفته و معنا و مبنای جدیدی یافته است. این تغییر و تحول را می‌توان در قالب سه گفتار سنتی، مدرن و پسامدرن مورد بررسی قرار داد که در ادامه به ذکر پاره‌ای از ویژگی‌های آن پرداخته می‌شود:

1-1- گفتمان سنتی

* در این گفتار امنیت ملّی به معنای فقدان تهدید نظامی خارجی علیه دولت است.
* در این گفتمان امنیت به معنای فقدان تهدید یا به عبارت دیگر به معنای فقدان ناامنی است.
* در این نگرش تهدید عمدتاً معنای نظامی دارد و امنیت یعنی رهایی از جنگ و تهدید نظامی.
* در این نگرش قاعده بازی حاصل جمع صفر است؛ یعنی پیروزی هر واحد سیاسی تنها در گرو شکست طرف مقابل است.
* در این گفتمان فقدان تهدید نظامی در خارج از مرزهای ملّی معنا می‌یابد.
* امنیت ملّی مبتنی بر ساخت دولت است؛ به عبارتی دولت عنصر اصلی مفهوم امنیت است.
البته ویژگی‌های دیگری نیز از گفتمان سنتی می‌توان برشمرد که به لحاظ پیشگیری از اطاله کلام به همین مقدار بسنده می‌گردد.

2- 1- گفتمان مدرن

* در این نگرش برخلاف نگرش سنتی، صرفاً با فقدان تهدید، امنیت معنا و مفهوم نمی‌یابد.
* در این گفتمان دیگر امنیت ملّی صرفاً با نظامی گری شناخته نمی‌شود.
* به تبع چند بُعدی بودن امنیت ملّی در این نگرش، قاعده بازی نیز تغییر می‌کند، لذا بازیگران می‌توانند ضعف و یا حتی شکست در یک زمینه را با استعانت از دیگر زمینه‌ها و ابعاد تلافی کنند.
* در این گفتمان علاوه بر توجه به تهدیدات خارجی، به آسیب پذیری‌های داخلی نیز به عنوان عامل ناامنی- و حتی مهم‌تر از تهدید خارجی- توجه می‌شود.
* در این گفتمان، اهمیت و اعتبار نقش دولت در حفظ امنیت جامعه رو به کاهش می‌گذارد.
* در این گفتار مفاهیم نرم افزاری و سیالی نظیر مشروعیت، یکپارچگی و توان سیاست سازی در بررسی مطالعات امنیتی مورد توجه قرار می‌گیرد.
* در این گفتمان علاوه بر محیط بیرونی و عناصر سخت افزاری قدرت، به وجوه جدیدی نظیر ظرفیت سیاسی نیز توجه می‌شود.
* برخلاف نگرش سنتی، این نگرش علاوه بر دفع تهدید، به دنبال خلق فرصت و آینده نگری نیز می‌باشد.
* در این نگرش، امنیت به همان میزان که یک مقوله عینی است، یک مقوله ذهنی نیز می‌باشد.

3- 1- گفتمان پُست مدرنی

* این گفتمان به دنبال تحول در جوهره فلسفی و سیاسی «دولت- کشور» به عنوان موضوع اصلی امنیت می‌باشد.
* در این نگرش از آنجا که زبان و گفتمان سازنده همه چیز است، رقابت، شکست و پیروزی مبتنی بر همکاری و روابط متقابل و در چارچوب قاعده بازی زبانی است.
* در این گفتمان، تقسیم معنادار تهدیدها به داخلی و خارجی و سخن گفتن از آسیب پذیری (داخلی) و تهدید (خارجی) تلقی درست و دقیقی نیست.
* در این نگرش، محوریت دولت به عنوان موضوع اصلی امنیت به چالش طلبیده شده و افراد انسانی در یک مجموعه به هم پیوسته جهانی جایگزین آن می‌شوند.
* این نگرش برخلاف نگرش‌های دوران مدرنیته به جای پی جویی تعاریف ثابت و قوانینی برای «همه جا» و «همه کس» می‌کوشد تعریف و قانونی برای «همین جا» و «هم اکنون» بیابد.
* اگر امنیت در نگاه سنت گرایان یک مقوله فیزیکی و عینی و در نگاه مدرن‌ها مقوله‌ای عینی- ذهنی بود، در نگاه پُست مدرن‌ها امنیت یک مقوله ذهنی- زبانی است.

2- اهداف امنیت ملّی

امنیت ملّی هم می‌تواند به عنوان هدف و هم به عنوان وسیله باشد. امنیت از آن جهت که می‌توان با آن به اهداف دیگری مثل رفاه و آسایش رسید، وسیله است و از آن جهت که با تأمین رفاه و آسایش مردم می‌توان به امنیت ملّی رسید، هدف می‌باشد. اکثر پژوهشگران اهداف امنیت ملّی را بر حسب اهمیت آنها گروه بندی می‌کنند. بر این مبنا اهداف امنیت ملّی به چهار دسته زیر تقسیم می‌شوند:
1- اهدافی که با موجودیت یک کشور و منابع، نظام ارزشی و اعتقادی آن کشور ارتباط دارد.
2- اهدافی که با فراهم کردن زمینه مساعد برای تأمین نیازهای کشور از حیث مواد اولیه، کالا و تکنولوژی مرتبط است.
3- اهدافی که متوجه کسب وجهه بین المللی و پشتیبانی خارجی است.
4- اهدافی که متوجه برابر نگهداشتن کشور با کشورهای دیگر است (روشندل، 1374: 58).

3- استراتژی و تحول در مفهوم آن

پیدایش واژه استراتژی همزمان با افزایش میزان اهمیت و پیچیدگی روزافزون تصمیم گیری‌های نظامی بود. به همین دلیل واژه استراتژی در مفهوم سنتی آن به هنر و فن طرح ریزی، ‌ترکیب و تلفیق عملیات نظامی برای رسیدن به یک هدف جنگی مشخص اطلاق می‌گردید (سنجابی، 1375: 76).
علی رغم آنکه استراتژی واژه‌ای یونانی است و زادگاه آن را باید در یونان باستان یافت، اما بررسی تاریخ نظامی و اجتماعی شرق باستان به ویژه ایران، چین و هند حکایت از وجود این هنر در نزد جوامع شرقی نیز دارد. سازمان بندی و ارتشتاری در ایران باستان و فرهنگ سپاهی گری که بهترین نمونه‌های آن را در شاهنامه فردوسی می‌توان یافت، بیانگر اعتبار و اهمیت این هنر در نزد ایرانیان بوده است (ثقفی، 1373: 3). بر همین اساس گزنفون معتقد بود یک فرمانده نظامی باید پرانرژی، باهوش، دقیق، مقاوم، با محبت و سخت گیر، بی آلایش، خوش گمان و بدگمان باشد (لطفیان، 1376: 1). بر مبنای این تحولات، ناپلئون استراتژی را «هنر جنگ» و کلاویتز- بنیان گذار اصلی استراتژی در قرن نوزدهم- آن را «هنر کاربرد نبرد به عنوان وسیله دست یابی به اهداف جنگ» تعریف کردند، بعدها با تغییرات مهمی که ناشی از انقلاب صنعتی، انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب آمریکا بود، زمینه برای تحول مفهوم استراتژی فراهم گردید. از سال‌های اولیه قرن بیستم، علاوه بر اینکه نقش عوامل دیگر در استراتژی تأکید شد، ارتباط نزدیکی میان جنگ و سیاست مطرح و در کنار موقعیت جغرافیایی و توانمندی اقتصادی، به سیاست دولت به عنوان عامل تعیین و تدوین استراتژی توجه ویژه‌ای شد.
از طرفی همان گونه که در فرهنگ و بستر در تعریف استراتژی آمده است: «علم و هنر به کارگیری نیروهای سیاسی، اقتصادی، روانی، نظامی یک ملت یا گروهی از ملت‌ها برای حداکثر حمایت از سیاست‌های اخذشده در جنگ یا صلح» (Webester, 1993; 28).
این تعریف از استراتژی نه تنها بیانگر فرارفتن کاربرد استراتژی از حوزه صرف نظامی و طراحی و برنامه ریزی عملیات نظامی در صحنه جنگ، بلکه بیانگر اهمیت یافتن بُعد علمی در کنار بُعد فنی و هنری آن نیز می‌باشد. امروزه استراتژی دیگر نه صرفاً فن و هنر است و نه محدود به صحنه نظامی. استراتژیست موفق کسی است که شناخت کافی نسبت به ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... در کنار بُعد نظامی داشته باشد. امروزه حتی تعاریفی از استراتژی که تأکید عمده‌شان بر بُعد نظامی استراتژی است، برعلمی بودن آن اصرار دارند. تعریف متداول در اندیشه‌های استراتژیک معاصر آمریکا عبارت است از «علم، فن یا طرح برای تشکیل، تجهیز و به کارگیری نیروهای نظامی یک ملت یا یک اتحاد موقتی از ملت‌ها، به منظور حفظ منافع‌شان در برابر دشمنان بالفعل، بالقوه یا صرفاً تصوری» (لطفیان، 1376: 4) این نگرش نسبت به جنبه علمی یا هنری استراتژی بیش از تعاریفی که از بُعد نظامی صرف فراتر نمی‌روند، از اهمیت برخوردار است.

4- انواع و سطوح استراتژی

همان گونه که در نمودار شماره (1) ملاحظه می‌گردد، استراتژی در سطوح پنج گانه کلان، صحنه عملیات، عملیاتی، تاکتیکی و فنی مطرح می‌گردد و با توجه به مباحث مطروحه در این نوشتار، سطح کلان استراتژی نیز خود به سطوح هشتگانه‌ای تقسیم می‌گردد:

نمودار شماره (1)- سطوح استراتژی و انواع آن
به طور کلی برنامه ریزی و تصمیم گیری کلان از یک سو بر اساس توانمندی‌ها، منابع ملّی و محدودیت‌های داخلی و از سوی دیگر بر اساس امکانات و محدودیت‌های بین المللی برای تمام ابعاد (منابع- محیطی، انسانی- اجتماعی، اقتصادی، نظامی، علمی- تکنولوژیک، ارتباطی، فرهنگی- ایدئولوژیک و سیاسی) صورت می‌گیرد. در سطح پایین‌تر از استراتژی کلان (1) یعنی در سطح صحنه عملیات (2) رابطه میان عناصر قدرت ملّی و صحنه رویارویی مورد بررسی قرار می‌گیرد. در سطح عملیاتی استراتژی (3) به تمام ابعاد و زوایای قدرت طرفین توجه می‌شود و توانایی‌ها و روش‌های خود و طرف مقابل مورد ملاحظه قرار می‌گیرد. در سطح تاکتیکی استراتژی (4) نیز بهترین نحوه استفاده از قدرت و توانایی‌های ملی مورد توجه است؛ در این سطح حداکثر استفاده از حداقل منابع یا به عبارتی استفاده بهینه از منابع بر اساس چگونگی آرایش آنها مورد توجه قرار می‌گیرد و بالاخره در سطح فنی استراتژی (5)، به عنوان پایین‌ترین سطح استراتژی، به چگونگی عمل طرف مقابل و نحوه واکنش نسبت به آن پرداخته می‌شود؛ در این سطح بر اساس توانمندی‌های طرفین درگیر، نحوه رویارویی مستقیم با لحاظ کردن حداکثر تناسب میان آسیب پذیری طرف مقابل و امکانات خودی مورد عنایت قرار می‌گیرد. (لطفیان، 1376: 24-12) این سطوح مختلف هم در مورد استراتژی ملی (بزرگ) و هم در مورد هر یک از انواع هشتگانه به عنوان زیرمجموعه استراتژی ملی می‌توانند مورد توجه قرار گیرند و در نهایت بر اساس این سلسله مراتب است که میان استراتژی و امنیت ملّی ارتباط برقرار می‌شود.

5- چگونگی ارتباط مؤلفه‌های فرهنگی و امنیت ملّی

یکی از جنبه‌های مهمی که پس از دوران جنگ جهانی دوم به تدریج اهمیت یافت، ارتباط میان استراتژی و امنیت ملّی است. این ارتباط از آنجا ناشی می‌شود که استراتژی وسیله‌ای برای تأمین امنیت هر واحد سیاسی محسوب می‌شود؛ به عبارتی ارتباط تنگاتنگی میان امنیت به عنوان هدف و استراتژی به عنوان وسیله دستیابی به این هدف برقرار می‌گردد (کالینز، 1373: 46). متأسفانه بُعد فرهنگی امنیت ملّی کمتر از سایر ابعاد مورد توجه و تدقیق قرار گرفته است. البته بخشی از این مشکل به اصل پدیده فرهنگی برمی‌گردد که به راحتی نمی‌توان آن را مورد تجزیه و تدقیق قرار داد. همین ابهام در مرزهای مفهومی فرهنگ، از یک سو مقدمه بی‌توجهی و از سوی دیگر باعث ادغام این بُعد از امنیت در ابعاد دیگری نظیر امنیت سیاسی یا اجتماعی شده است.

6- فرهنگ عامه

وقتی از فرهنگ عامه- که بخشی از فرهنگ ملی ماست- صحبت می‌شود، می‌توان آن را تحت عنوان فرهنگ عامه غیرمدنی توصیف نمود؛ چرا که اغلب ویژگی‌های این نوع فرهنگ را داراست. تحول فرهنگی در ایران، تحول از فرهنگ سنتی به فرهنگی توده‌ای (نه فرهنگ مدنی) بوده است. در جامعه ایران تکالیف فردی و مدنی در کنار حقوق فردی و مدنی معنا پیدا نمی‌کنند تا از استحکام لازم برخوردار شوند، لذا قدرت در ایران با پاداش و تنبیه خود ضامن انجام تکالیف فردی است. بنابراین، حرکتی از سوی جامعه برای پاسداشت حقوق فردی و مدنی وجود ندارد و از آنجا که کار ویژه دولت هم دفاع از چنین حقوق و امتیازاتی نیست، گزاره‌های جدّی جهت تأمین آزادی‌ها و حقوق فردی در فرهنگ عامّه ایران دیده نمی‌شود (محمدی، 1375: 35). در فرهنگ عامّه ما به اصل قانون گرایی چندان اعتنایی نمی‌شود و همه امور بر اساس ملاحظات و منافع شخصی به جریان می‌افتد. از یک سو فرهنگ بی‌اعتنایی به قانون عامل زمینه ساز عدم ابراز لیاقت‌ها و هویت‌های شخصی است و بر همین اساس در چنین فرهنگی روابط اجتماعی نه بر اساس لیاقت‌های افراد، بلکه بر اساس ملاحظات و سلیقه‌های شخصی یا گروهی شکل می‌گیرد (ازغندی، 1376: 405) و از سویی دیگر، فرهنگ سیاه و سفید یا حق و باطل ساز باعث عدم شکل گیری روحیه تساهل و تحمل در جامعه شده و همین امر روحیه دشمن‌تراشی و بیگانه ستیزی را در جامعه تقویت نموده است. تصویری که در فرهنگ عامه ایران از نظام سیاسی ترسیم شده، تصویری ترسناک و پرهیبت است، همین ترس از قدرت سیاسی که عامل اساسی رابطه میان دولت با مردم و مردم با یکدیگر است، به بی اعتمادی، احساس حقارت و خودسانسوری کمک کرده و در نهایت احساس ناتوانی و تسلیم بی‌قید و شرط از یک سو و روحیه قهرمان باوری و قهرمان پروری را از سوی دیگر تقویت کرده است. خوی تقلید تسلیم و ناتوانی، نقد و اجتهاد، شناخت انتقادی فرهنگ خودی و بیگانه را دچار مشکل ساخته و اعتقاد به سرنوشت و تقدیر را به جای آن نشانیده است. همچنین سلطه ناپذیری ایرانی از خارجی و استقلال طلبی جزء اساسی فرهنگ عامّه جامعه ماست. بر اساس چنین شاخصه‌هایی می‌توان نتیجه گرفت که امنیت ملّی به دلیل روحیه فردگرایی و عدم تساهل، در داخل همواره مخدوش و آسیب پذیر است، در حالی که در صورت مورد تعدّی قرار گرفتن از سوی نیروی خارجی، از توانمندی و انسجام بی‌نظیری برخوردار است.

7- فرهنگ سیاسی

یکی دیگر از مواردی که در رابطه با این مقوله می‌توان مورد بحث قرار داد، موضوع فرهنگ سیاسی می‌باشد. فرهنگ سیاسی بر مبنای فرهنگ عمومی هر جامعه شکل می‌گیرد و مجموعه‌ای از نگرش‌ها، سنت‌ها، آداب و رسوم، باورها و اسطوره‌هایی را که بر زندگی سیاسی تأثیر می‌گذارند، شامل می‌شود. از آنجا که فرهنگ سیاسی دربرگیرنده مجموعه‌ی نگرش‌ها و طرز تلقی درباره سیاست و قدرت است، محتوی فرهنگ سیاسی ممکن است برای توسعه سیاسی مساعد یا نامساعد باشد (بشیریه، 1381: 9).
همچنین فرهنگ سیاسی به واسطه رابطه مستقیم با مشارکت، هویت و مشروعیت سیاسی می‌تواند نقشی کلیدی در حفظ موجودیت و بقای یک نظم سیاسی ایفاء کرده و بدین‌ترتیب می‌توان گفت فرهنگ سیاسی رابطه‌ای مستقیم با امنیت هر واحد سیاسی دارد. برای نمونه اغلب افرادی که راجع به فرهنگ سیاسی در ایران مطالعه و تحقیق داشته‌اند، ویژگی‌های ثابت و تقریباً مشترکی نظیر اقتدارگرایی، توطئه نگری، خشونت محوری، ذهن گرایی، سیاست زدگی، مطلق گرایی و بی اعتمادی را برای توصیف فرهنگ سیاسی کشور به کار می‌گیرند (شریف، 1381: 95-35).
از دیگر ویژگی‌های ساختار فرهنگ سیاسی در جامعه ما نگرش توطئه آمیز به تمام مسائل و پدیده‌هاست (عطارپور، 1378" 26). این نگرش که از آن تحت عنوان «توهّم توطئه» یاد می‌شود، از یک سو زمینه را برای اعتماد به نفس سیاسی و از سوی دیگر برای حل معقول و منطقی مشکلات فراهم ساخته است؛ و بدین‌ترتیب زمینه را برای کاهش مشارکت سیاسی در داخل و فراهم شدن زمینه برای دخالت خارجی و سوق دادن کشور به سمت وابستگی فراهم کند. ذهن گرایی، سیاست زدگی، تقدیرگرایی، مطلق گرایی و بی اعتمادی به عنوان دیگر عنصر اساسی فرهنگ سیاسی ایران (شریف، همان: 95- 81) نیز همانند عناصر مذکور زمینه مشارکت سیاسی فعال در جامعه را کاهش داده و بدین طریق بحران‌های مشارکت و مشروعیت را- که رابطه مستقیمی با امنیت ملی کشور دارند- دامن زده است.

8- عناصر ایدئولوژیک

عناصر ایدئولوژیک از دیگر مؤلفه‌های فرهنگی است که نه تنها از منابع داخلی قدرت ملی می‌باشد، بلکه در مناسبات بین المللی هم به عنوان پشتوانه حیثیت، نفوذ و قدرت کشور عمل می‌کند.
عناصر ایدئولوژیک را می‌توان در دو بعد: نظام فکری- عقیدتی و ساختار ارزشی مورد بررسی و مداقه قرار داد. هر یک از این دو بعد می‌توانند بر روی امنیت تأثیرگذار باشند.
یکی از موارد مهم نظام فکری- عقیدتی (ایدئولوژی) در افزایش قدرت ملی، بسط و گسترش حوزه مشروعیت نظام سیاسی و بدین طریق افزایش ضریب امنیت ملی است. از آنجا که مشروعیت بیانگر رابطه میان رهبران و افراد جامعه است، به پشتوانه ایدئولوژی، به افراد جامعه در اتخاذ و اجرای سیاست‌ها کمک کرده و بدین طریق بر مشروعیت و نهایتاً ثبات سیاسی جامعه می‌افزاید.
از طرفی نظام فکری هر جامعه برخاسته از فرهنگ، سنن و آداب و رسوم آن یا متأثر از ساختار ارزشی آن است و بر اساس این ساختار ارزشی است که اهداف و منافع ملی و به تبع آن امنیت ملی تعریف و تبیین می‌شود.
از آنجا که جوامع در فضای تهی از ارزش عمل نمی‌کنند، ایدئولوژی هر جامعه نیز کاملاً متأثر از ارزش‌های آن جامعه می‌باشد. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام ایدئولوژیک کاملاً متأثر از ارزش‌ها و فرهنگ دینی خود است. بنابراین اگر بخواهیم به آسیب پذیری این نظام ایدئولوژیک یا به تبیین کار ویژه‌های امنیتی آن بپردازیم، لازم است توجه خود را معطوف به ساختار ارزشی جامعه و سیر تحول آن بنمائیم. آنچه که در جمع بندی می‌توان بدان اشاره نمود، این است که علی رغم گذشت بیش از دو دهه از آغاز انقلاب، نه استراتژی توسعه فرهنگی به معنای حقیقی آن داشته‌ایم و نه از امکانات فرهنگی جامعه، استفاده صحیح و بهینه نموده‌ایم. بنابراین با توجه به مواردی که پیش‌تر بدان اشاره گردید، اگر قرار باشد از تأثیر عناصر فرهنگی در شکل گیری امنیت ملی بهره برداری بنماییم، این مهم میسر نخواهد شد مگر با بررسی اصولی و با رویکرد علمی نسبت به موضوع.

9- تهدیدات فرهنگی و امنیت ملی

بوزان معتقد است: «تفکیک تهدیدها از آسیب پذیری‌ها گویای تقسیم مهمی در سیاست امنیتی است، به این معنی که دولت‌ها می‌توانند ناامنی یا آسیب پذیری خود را کاهش دهند یا از دامنه تهدیدها کاسته و از وقوع آن جلوگیری کنند» (بوزان، 1379: 136). ولی به این نکته نیز باید توجه داشت که «فقدان امنیت و ناامنی، بازتاب‌ترکیبی از تهدیدها و آسیب پذیری‌هاست که جدا ساختن معنادار آنها از یکدیگر ناممکن می‌باشد» (همان: 135). بنابراین همان گونه که در خصوص جنبه داخلی امنیت ملی. (آسیب پذیری) سخن از هشت عنصر اساسی به میان می‌آید، در رابطه با جنبه خارجی آن (تهدید) نیز می‌توان عناصر ذکر شده را که در ذیل آمده است به میان آورد:

1- تهدید منابع- محیط
2- تهدید انسانی- اجتماعی
3- تهدید اقتصادی
4- تهدید نظامی
5- تهدید علمی- تکنولوژیک
6- تهدید ارتباطی
7- تهدید فرهنگی- ایدئولوژیک
8- تهدید سیاسی

قابل ذکر است که در هر یک از این تهدیدها، محوریت با کنش‌های آگاهانه و هدفمند دشمنان بالقوه و بالفعل است. اما در کنار نیت‌ها و مقاصد دشمنان بالقوه و بالفعل، باید به چالش‌های بدون نیت و هدف آنها نیز توجه داشت؛ زیرا این گونه چالش‌ها خواه ناخواه تأثیر سوء خود را بر امنیت ملی خواهند گذاشت. از سویی همان گونه که بوزان معتقد است: «مسئله این که چه موقعی یک تهدید به موضوع امنیت ملی تبدیل می‌شود، بستگی به نوع تهدید، چگونگی نگرش به آن و میزان جدی بودن آن دارد» (همان: 159). در تحدید و تدبیر هر تهدید، گونه شناسی آن مقدمه‌ای بس لازم و غیرقابل اجتناب است و این مهم حاصل نمی‌شود مگر در پرتو شناخت (مبتنی بر اطلاعات) متغیرها و مقتضیات محیطی و یا مناسبات بینامحیطی (بیناسطحی) که بسترساز ظهور و بروز نوعی خاص از تهدید شده‌اند. بنابراین هم به اعتبار علل و عوامل تهدید (داخلی و خارجی)، هم به اعتبار دامنه و سطوح مختلفی که تهدید در آن حادث می‌شود و هم به اعتبار اهدافی که مورد هجمه یک تهدید واقع می‌شوند و نیز با برجسته کردن فن آوری‌ها و استراتژی‌های قدرت و ضد قدرت جاری و ساری در بستر هر تهدید و نتایج حاصله از هر یک، می‌توان به گونه شناسی کارآ و مشخص در این عرصه دست یازید. لذا می‌توان گونه شناسی‌های متفاوتی از انواع تهدید به اعتبار هدف، به اعتبار نوع کنش‌های مسلط، به اعتبار موضوع و اعتبار دامنه و گستره تهدید ارائه نمود و برای سنجش میزان جدیدت تهدید از عواملی نظیر زمان، مکان، شدت، عامل، توان و قدرت، عمق و گستره، نوع، هدف و ابزار تهدید یاد کرد. (تاجیک، 1380: 193) امنیت در کشورهای در حال توسعه فقط یک موضوع مرتبط با روابط بین کشورها یا دفاع نظامی نیست، بلکه امری پیچیده، درهم تنیده و در واقع یکپارچه کننده است که عناصر بسیاری را در خود نهفته دارد (سایق، 1377: 15). همچنین میان ثبات داخلی و امنیت خارجی ارتباط متقابلی وجود دارد که با توجه به بحران مشروعیت دولت‌های ملی در جهان سوم، آسیب پذیری آنها بسیار بیشتر از کشورهای توسعه یافته است (بوزان، 1378: 34). این امر همچنین تابع میزان انسجام و همزیستی مسالمت آمیز هویت‌های فرهنگی سنتی در بین ملت‌هاست (ماندل: 1379: 47).
در ادامه به اختصار به پاره‌ای از این تهدیدات اشاره می‌گردد:
* فقدان استراتژی مشخص و مدون در بخش فرهنگی و تعارض میان نظام فرهنگی- ایدئولوژیکی با ساختار فرهنگی داخلی و خارجی؛
* تلقی نادرست محیط بیرونی از نگرش‌های ایدئولوژیک غالب در جمهوری اسلامی ایران؛
* گسترش شبهات دینی- ایدئولوژیک و ناتوانی سیستم در پاسخگویی به آنها؛
غلبه تفکر سیاسی بر بخش فرهنگ؛
* پیامدهای منفی ناشی از گزاره‌های غیرمعقول و غیرمنطقی فرهنگ عمومی و فرهنگ سیاسی؛
* مصرف گرایی در زمینه فرهنگ که با توجه به توان ناچیز تولید و فرهنگ داخلی گرایش به مصرف فرهنگ غربی را افزایش می‌دهد؛ شکاف فرهنگی میان نسل اول، دوم و سوم انقلاب؛
* ناتوانی مدیریت فرهنگی کشور در کاهش شکاف فرهنگ‌های ایرانی و غربی و خرده فرهنگ‌های مذهبی و قومی؛
* تحول در ارزش‌ها و هنجارهای جامعه و شکل گیری دوآلیسم ارزشی و هنجاری؛
* تحولات ناشی از جهانی شدن، ظهور و بروز رسانه‌های جدید و ایجاد موج‌های جدید در افکار و فرهنگ جامعه؛
* ناتوانی نظام فرهنگی در پاسخگویی به چالش‌های موجود.

10- دیدگاه نظری امنیت مبتنی بر توسعه فرهنگی

این دیدگاه در کنار سه دیدگاه رشد اقتصادی، تفکر سنتی و رفاه اجتماعی مطرح می‌گردد. در این دیدگاه، امنیت در چارچوب توسعه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی معنادار است و بنابراین به جای توجه به تهدیدهای خارجی، مرکز ثقل امنیت ملّی در این دیدگاه، آسیب پذیری‌های داخلی است. طبقه متوسط جدید که با نگرش علمی، تخصصی و حرفه‌ای به این مقوله می‌نگرد، با محور قرار دادن فرهنگ و با تأکید بر اصلاح و رشد فرهنگ سیاسی، طرفدار توجه جدی به مشکلات اقلیت‌های قومی و مذهبی، تأکید بر پلورالیسم فرهنگی و سیاسی، گسترش مشارکت، نواندیشی دینی و رشد نهادهای مدنی و تأکید بر اصولی چون قانون، آزادی، امنیت، حقوق شهروندی و ... است. طرفداران این دیدگاه از آنجا که دستیابی به اهداف فوق را جز در پرتو بازنگری نگرش سنتی نمی‌دانند، الگوهای رفتار سنتی را مورد نقد و حتی نفی قرار داده و با تأکید بر لزوم بهره گیری از وسایل ارتباط جمعی و شکل دادن به افکار عمومی، توجه جدّی به منافع ملّی در داخل و خارج را مورد ملاحظه قرار می‌دهند.

11- پاره‌ای از راهبردهای فرهنگ امنیت ملّی

* دست یابی به وفاق ملّی در پرتو مشارکت همگانی؛
* نهادینه شدن ارزش‌های عام و مشترک میان قشرها و خرده فرهنگ‌ها؛
* توجه به نسبی بودن وفاق و وحدت ملّی (بدین معنی که تضادها نه تنها همواره منفی تلقی نمی‌شود، بلکه در پاره‌ای از موارد مثبت نیز هستند)؛
* افزایش سطح اعتماد اجتماعی و فرهنگی به عنوان یک ضرورت عینی برای همگرایی فرهنگی؛
* احترام به خرده فرهنگ‌ها و ایجاد بستر مناسب برای حضور و ظهور نمادهای فرهنگی آنها؛
* تمرکززدایی و کاستن از حجم متورم و روبه رشد سازمان‌های بوروکراتیک؛
* برنامه ریزی تبلیغاتی در رسانه‌های مختلف در راستای توسعه و گسترش فرهنگ عمومی؛
* تجدیدنظر در کتاب‌های درسی و طراحی متون با هدف تولید و آموزش منابع فرهنگی هویت بخش و امنیت آفرین؛
* نهادینه کردن قانون گرایی و رعایت احترام به قوانین در کلیه سطوح اجتماعی؛
* تأکید بر مواریث فرهنگی یا پیشینه تاریخی به ویژه همزیستی دائمی اقوام و نیز حضور تاریخی اقوام در حاکمیت ملی ایران؛
* تأکید بر زبان فارسی به عنوان نماد وحدت و امنیت ملی؛
* تلاش برای به حداکثر رساندن رشد مطبوعات محلی، ادبیات فولکلوریک، موسیقی محلّی، هنرها و نمایش‌های آیینی و پوشش محلّی؛
* غیرسیاسی کردن مذهب در میان قومیت‌ها؛
* تحقق حقوق شهروندی و تقویت نهادهای مدنی؛
* برابری در دستیابی به فرصت‌های سیاسی و اداری جامعه و انتخاب توأم با اعتماد اقشار و اقوام جامعه؛
* برابری در فرصت‌های اساسی مانند تحصیلات، شغل، امکانات رفاهی و تساوی در حقوق و امتیازات مادی؛
* حساسیت در خصوص مسائل تقسیمات کشوری با اتکا بر حفظ و گسترش انسجام ملی؛
* آگاهی بخشی راجع به مسائل فراملّی به ویژه نقش برخی نهادها و رسانه‌های بین المللی در شکستن وفاق و انسجام ملی؛
* جلوگیری از‌ ترویج رقابت‌های کاذب قومی- محلی.

12- نتیجه گیری

استراتژی امنیت ملّی طرح کلانی است که باید در آن همه وجوه مسائل امنیتی کشور اعم از امنیت نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با پیوندهای منطقی خاص آنها ملحوظ شده است (روشندل، 1374: 159). با پیچیده شدن جهان و تنوع علائق و منافع مختلف افراد و جوامع انسانی، از جمله دولت ملّی، ضرورت تدوین استراتژی (امنیت ملّی و سیاست خارجی) در دو سطح کلان و خرد بیش از پیش لازم شده است. در سطح جامع، استراتژی عمومی هر نظام، جایگاه و چگونگی بقا، انطباق و تحول آن- از جمله در حوزه دولت ملّی- را به طور کلی در مقابل دیگر بازیگران و محیط تعیین می‌کند. از سویی نباید فراموش شود که امروزه مفهوم امنیت ملّی از نظامی گری فاصله گرفته و معنا و مبنای جدیدی یافته که با نگرش‌های سنتی متفاوت می‌باشد؛ لذا به نظر می‌رسد سیاست گذاران و خطی مشی سازان باید با توجه به مطالعات عمیق و تأکید بر دیدگاه‌های غیرنظامی مربوط به امنیت ملّی، اقدام به شناسایی و اتخاذ استراتژی‌های مناسب نمایند و در این میان، نقش فرهنگ را به عنوان عامل تعیین کننده در گسترش و ارتقاء سطح امنیت ملی مورد توجه جدی قرار دهند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Grand Strategy
2. Theater Strategy
3. Operational Strategy
4. Tactical Strategy
5. Technical Strategy

فهرست منابع
1. ازغندی، علیرضا، «جامعه مدنی و خلقیات ما ایرانیان»، مجموعه مقالات، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران: 1376.
2. بصیری، محمدعلی، «تحولات مفهوم امنیت ملّی»، اطلاعات سیاسی، اقتصادی، سال پانزدهم، شماره 4، 1381.
3. بهزادی، حمید، اصول روابط بین الملل و سیاست خارجی، تهران: انتشارات دهخدا، 1368.
4. برژینسکی، زیبگینو، در جستجوی امنیت ملّی،‌ترجمه ابراهیم خلیلی، تهران: نشر سفیر، 1369.
5. بوزان، باری، مردم، دولت‌ها و هراس، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1378.
6. بوزان، باری، «آشنایی با مکتب کپنهاک در حوزه مطالعات امنیتی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره9، تهران: 1379.
7. بشیریه، حسین، توسعه فرهنگ، نامه فرهنگ، تهران: 1381.
8. تاجیک، محمدرضا، جامعه امن در گفتمان خاتمی، چاپ اول، تهران: نشر نی، 1379.
9. تهامی، سیدمجتبی، «قدرت سیاسی و امنیت ملّی»، فصلنامه دفاعی استراتژیک دانشگاه عالی دفع ملّی، شماره اول، 1378.
10. تاجیک، محمدرضا، مدیریت بحران، چاپ اول، تهران: نشر فرهنگ گفتمان، 1380.
11. سنجابی، علیرضا، استراتژی و قدرت نظامی، چاپ اول، تهران: نشر پاژنگ، 1375.
12. سایق، یزید، امنیت در کشورهای در حال توسعه،‌ترجمه مصطفی ایمانی و ...، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1377.
13. شریف، محمدرضا، انقلاب آرام؛ درآمدی بر تحول فرهنگ سیاسی در ایران، چاپ اول، تهران: نشر روزبه، 1381.
14. صالحی امیری، سیدرضا، مجموعه مباحث ارائه شده در کلاس، 1385.
15. روشندل، جلیل، امنیت ملّی و نظام بین المللی، تهران: انتشارات سمت، 1374.
16. لطیفیان، سعیده، استراتژی و روش‌های برنامه ریزی استراتژیک، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1376.
17. ثقفی عامری، ناصر، استراتژی و تحولات ژئوپلتیک پس از دوران جنگ سرد، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1373.
18. عطارپور، اردلان، توهم، توطئه، چاپ اول، تهران: جستجو، 1378.
19. کالینز، جان ام، استراتژی بزرگ، اصول و رویه‌ها،‌ترجمه کوروش بایندر، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1373.
20. ماندل، رابرت، چهره متغیر امنیت ملّی، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران: 1379.
21. محمدی، مجید، موانع رشد جامعه مدنی در ایران، مجله کیان، شماره 33، آبان و آذر 1375.
22. Klasskhort and N trager (eds), Economic Issues and Natial Security, first edition, Lawrence, university press of Kansas 1977.
23. Webester's third New International Dictionalry, spring field, MA: Merriam, webester. 1993.

منبع مقاله :
صالحی امیری، سیدرضا، کاووسی، اسماعیل؛ (1391)، فرهنگ و مدیریت سازمان‌های فرهنگی، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم.